خنده ی لبانت کم نیست برای من تو تنها می خندی اما شوق بعد از خنده هایت در دل من پر می گیرد میرود میرود تا آسمانها
دورتر تا آنجایی که تو هستی تا جایی که نزدیک توست تا جایی که صدایت رود شکر جاری میکند در دلم بخند جامم را پر کن
از خنده هایت که مست مست سوم روی زیبای خالی به چه کار آید تو بخند
خانه ی من آن چال های روی گونه هایت است تو نخندی بی خانمان میشوم
بخند عشق من
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق,